کاشی و سرامیک
کاشی و سرامیک :صنعت کاشیسازی و کاشیکاری که بیش از همه در تزیین معماری سرزمین ایران، و به طور اخص بناهای مذهبی به کار گرفته شده، دارای ویژگیهای خاصی است.
این هنر و صنعت از گذشته بسیار دور در نتیجه مهارت، ذوق و سلیقه کاشیساز در مقام شیئی ترکیبی متجلی گردیده، بدین ترتیب که هنرمند کاشیکار با کاربرد و ترکیب رنگهای گوناگون و یا در کنار هم قراردادن قطعات ریزی از سنگهای رنگین و بر طبق نقشهای از قبل طرح گردیده، به اشکالی متفاوت و موزون از تزیینات بنا دست یافته است. طرحهای ساده هندسی، خط منحنی، نیم دایره، مثلث، و خطوط متوازی که خط عمودی دیگری بر روی آنها رسم شده از تصاویری هستند که بر یافتههای دورههای قدیمیتر جای دارند، که به مرور نقشهای متنوع هندسی، گل و برگ، گیاه و حیوانات که با الهام و تأثیرپذیری از طبیعت شکل گرفتهاند پدیدار میگردند، و در همه حال مهارت هنرمند و صنعت کار در نقش دادن به طرحها و هماهنگ ساختن آنها، بارزترین موضوع مورد توجه است.
این نکته را باید یادآور شد که مراد کاشیگر و کاشیساز از خلق چنین آثار هنری هرگز رفع احتیاجات عمومی و روزمره نبوده، بلکه شناخت هنرمند از زیبایی و ارضای تمایلات عالی انسانی و مذهبی، مایه اصلی کارش بوده است. مخصوصاً اگر به یاد آوریم که هنرهای کاربردی بیشتر جنبه کاربرد مادی دارد، حال آن که خلق آثار هنری نمایانگر روح لطیف انسان میباشد.
هنر کاشیکاری
هنر کاشی کاری ترکیبی از خصایص تجریدی و انفرادی اشیاء و رنگهاست، که بیننده را به تحسین ذوق و سلیقه و اعتبار کار هنرمند در تلفیق و ترکیب پدیدههای مختلف وادار میسازد. تزئینات کاشی بر روی ستونهای معبد العبید در بینالنهرین باقی مانده از سالهای نیمه دوم هزاره دوم ق.م. نشانگر اولین کاربرد هنر کاشیکاری در معماری است. این شیوه تزیینی که با ترکیب سنگهایی الوان و قراردادن آنها در کنار یکدیگر و با نظم و تزئینی خاص و همچنین با استفاده از اشیاء رنگین مانند صدف، استخوان و … ترتیب یافته، بیشتر شبیه به شیوه موزاییکسازی است تا کاشیکاری، که به هر حال اولین تلفیق اشیاء الوان تزئینی است که با نقوش مختلف هندسی زینت بخش نمای بنا شده، و پایهای جهت تداوم هنر کاشیکاری به خصوص نوع معرق آن در آینده گردیده است. همچنین اولین تزئینات آجرهای لعابدار و منقوش نیز بر دیوارههای کاخهای آشور و بابل به کار گرفته شده است.
در ایران مراوده فرهنگی، اجتماعی، نظامی، داد و ستدهای اقتصادی و رابطه صنعتی، گذشته از ممالک همجوار، با ممالک دور دست نیز سابقه تاریخی داشته است. این روابط تأثیر متقابل فرهنگی را در بسیاری از شئون صنعتی و هنری به ویژه هنر کاشیکاری و کاشیسازی و موزاییک به همراه داشته، که اولین آثار و مظاهر این هنر در اواخر هزاره دوم ق.م. جلوهگر میشود. در کاوشهای باستانشناسی چغازنبیل، شوش و سایر نقاط باستانی ایران، علاوه بر لعاب روی سفال، خشتهای لعابدار نیز یافته شده است.
فن و صنعت موزاییکسازی یعنی ترکیب سنگهای رنگی کوچک و طبق طرحهای هندسی و با نقوش مختلف زیبا در این زمان به اوج ترقی و پیشرفت خود رسیده که ساغر بدست آمده از حفریات مارلیک را میتوان نمونه عالی و کامل آن دانست. این جام موزاییکی که از ترکیب سنگهای رنگین به شیوه دو جداره ساخته شده از نظر اصطلاح فنی به «هزار گل» معروف است و از لحاظ کیفیت کار در ردیف منبت قرار دارد.
تزئینات به جای مانده از زمان هخامنشیان حکایت از کاربرد آجرهای لعابدار رنگین و منقوش و ترکیب آنها دارد، بدنه ساختمانهای شوش و تخت جمشید با چنین تلفیقی آرایش شدهاند، دو نمونه جالب توجه از این نوع کاشیکاری در شوش به دست آمده که به «شیران وتیراندازان» معروف است. علاوه بر موزون بودن و رعایت تناسب که در ترکیب اجزاء طرحها به کار رفته، نقش اصلی همچنان حکایت از وضعیت و هویت واقعی سربازان دارد. چنان که چهرهها از سفید تا تیره و بالاخره سیاه رنگ است، وسایل زینتی مانند گوشواره و دستبندهایی از طلا در بردارند و یا کفشهایی از چرم زرد رنگ به پا دارند. از تزئینات کاشی همچنین برای آرایش کتیبهها نیز استفاده شده است. رنگ متن اصلی کاشیهای دوره هخامنشیان اغلب زرد، سبز و قهوهای میباشد و لعاب روی آجرها از گچ و خاک پخته تشکیل شده است.
نمونههای دیگری از این نوع کاشیهای لعابدار مصور به نقش حیوانات خیالی مانند «سیمرغ» و یا «گریفن» دارای شاخ گاو، سر و پای شیر و چنگال پرندگان نیز طی حفاریها به دست آمده است. قطعاتی از قسمتهای مختلف کاشیکاری متنوع زمان هخامنشیان در حال حاضر در مجموعه موزه لوور و سایر موزههای معروف جهان قرار دارد.
در دوره اشکانیان صنعت لعابدهی پیشرفت قابل ملاحظهای کرد، و به خصوص استفاده از لعاب یکرنگ برای پوشش جدار داخلی و سطح خارجی ظروف سفالین معمول گردید، و همچنین غالباً قشر ضخیمی از لعاب بر روی تابوتهای دفن اجساد کشیده میشده است. در این دوره به تدریج استفاده از لعابهایی به رنگهای سبز روشن و آبی فیروزهای رونق پیدا کرد. بنا به اعتقاد عدهای از محققان، صنعت لعابسازی در زمان اشکانیان در نتیجه ارتباط تجاری و سیاسی بین ایران و خاور دور به چین راه یافته، و سفالگران چین در زمان سلسلههان (۲۰۶ق م –۲۲۰ میلادی) از فنون لعابدهی رایج در ایران برای پوشش ظروف سفالین استفاده میکردهاند. با وجود توسعه فن لعابدهی به علت ناشناخته ماندن معماری دوره اشکانی در ایران، گمان میرود در این دوره هنرمندان استفاده چندانی از لعاب برای پوشش خشت و آجر نکرده و نقاشی دیواری را برای تزیین بناها ترجیح دادهاند. دیوار نگارههای کاخ آشور و کوه خواجه سیستان یادآور اهمیت و رونق نقاشی دیواری در این دوره است.
طرحهای تزیینی این دوره از نقشهای گل و گیاه، نخلهای کوچک، برگهای شبیه گل «لوتوس» و تزئینات انسانی و حیوانی است، که در آرایش دو بنای یاد شده نیز به کار رفته است.
عصر ساسانیان
در عصر ساسانیان هنر و صنعت دوره هخامنشیان مانند سایر رشتههای هنری ادامه پیدا کرد، و ساخت کاشیهای زمان هخامنشیان با همان شیوه و با لعاب ضخیمتر رایج گردید.
نمونههای متعددی از این نوع کاشیها که ضخامت لعاب آنها به قطر یک سانتیمتر میرسد در کاوشهای فیروزآباد و بیشابور به دست آمده است. در دوره ساسانیان علاوه بر هنر کاشیسازی هنر موازییکسازی نیز متداول گردید. مخصوصاً پوشش دو ایوان شرقی و غربی بیشابور از موزاییک به رنگهای گوناگون و تزیینات گل و گیاه و نقوشی از اشکال پرندگان و انسان را در بر میگیرد. کیفیت نقوش موزاییکهای مکشوفه در بیشابور گویای ادامه سبک و روش هنری است که در دوره اسلامی به شیوه معرق در کاشیسازی و کاشیکاری تجلی نموده است. رنگآمیزیهای متناسب، ایجاد هماهنگی و رعایت تناسب از ویژگیهای کاشیکاریهای این دوره میباشد.
پس از گسترش اسلام، به مرور هنر کاشیکاری یکی از مهمترین عوامل تزئین و پوشش برای استحکام بناهای گوناگون به ویژه بناهای مذهبی گردید. یکی از زیباترین انواع کاشیکاری را در مقدسترین بنای مذهبی یعنی قبه الصخره به تاریخ قرن اول هجری میتوان مشاهده کرد.
از اوایل دوره اسلامی کاشیکاران و کاشیسازان ایرانی مانند دیگر هنرمندان ایرانی پیشقدم بوده و طبق گفته مورخین اسلامی شیوههای گوناگون هنر کاشیکاری را با خود تا دورترین نقاط ممالک تسخیر شده- یعنی اسپانیا- نیز بردهاند.
هنرمندان ایرانی از ترکیب کاشیهای با رنگهای مختلف به شیوه موزاییک، نوع کاشیهای «معرق» را به وجود آوردند و خشتهای کاشیهای ساده و یکرنگ دوره قبل از اسلام را به رنگهای متنوع آمیخته و نوع کاشی «هفت رنگ» را ساختند. همچنین ازترکیب کاشیهای ساده با تلفیق آجر و گچ، نوع کاشیهای «معقلی» را پدید آوردند. و به این ترتیب از قرن پنجم هجری به بعد کمتر بنایی را میتوان مشاهده کرد که با یکی از روشهای سهگانه فوق و یا کاشیهای گوناگون رنگین تزیین نشده باشد.
مقالات مربوط به کاشی و سرامیک
۱-تعریف کاشی و سرامیک
کلمه کاشی (TILE) از کلمه لاتین TEGULA گرفته شده که مترادف فرانسوی TUILE می باشد به معنای گل پخته سقف و کلمه انگلیسی TILE نیز به معنای پوشش بر روی ساختمان است.
کلمه سرامیک (CERAMIC) نیز از ریشه یونانی آن یعنی کراموس KERAMOS گرفته شده به معنی سفالگری (POTIERY) و چیزی که سوخته شود. در این رابطه در یونان باستان نیز سرامیکهای قدیمی مربوط به ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح پیدا شده است هر چند کاشیهای آجرنمای لعابدار در ۵۱۸ سال قبل از میلاد مسیح در تخت جمشید (پرسپولیس) ایران بکار رفته است و در عراق نیز ۵۷۵ سال قبل از میلاد و در یونان ۸۸۰ سال قبل از میلاد آثار کاشی بنیانگذاری شده است.
۲– تاریخچه کاشی و سرامیک
اشکال اولیه کاشیهای سرامیکی مربوط به دوران قبل از تاریخ است وقتی که استفاده از رس بعنوان یکی از مصالح ساختمانی در چندین تمدن اولیه توسعه یافت. کاشیهای مدرن اولیه بطور زمخت شکل داده شده بود و استقامت کاشیهای امروزی را دارا نبودند. مصالح کاشیها از کف رودخانهها استخراج شده در بلوکهای ساختمانی فرم داده شده و در آفتاب خشک میشدند. کاشیهای اولیه خام بودهاند ولی حتی در ۶۰۰۰ سال قبل مردم با استفاده از رنگ زدن و کندهکاری ظریف روی کاشیها از آنها برای تزیین استفاده میکردند.
اینکه اولین بار کاشی به وسیله چه کسی و در چه مملکتی و در چه تاریخی ساخته شد اطلاعی در دست نیست ولی اگر کاشی را یک نوع آجر فرض کنیم که دارای سطحی شیشهای بوده و آب در آن نفوذ نمیکند در نتیجه میتوانیم آجر جوش را یک نوع کاشی فرض کرده و در این صورت میتوانیم زمان پیدایش کاشی را تقریباً همزمان با پیدایش آتش و آجر بدانیم. بدین صورت که خاکهای رس مجاور با اجاق انسانهای اولیه تبدیل به آجر شده و آن قسمت از آجر که بیشتر در مجاورت آتش بود و حرارت بیشتری دید به مرحله ذوب شدن رسیده و تبدیل به آجرجوش گردید و در نتیجه اولین قطعات کاشی (آجری که آب در آن نفوذ نمیکند) در اختیار بشر قرار گرفت.
نخستین کاشی
نخستی کاشی به مفهوم امروزی که به دست بشر ساخته شد و باستان شناسان به آن دسترسی پیدا کردهاند مربوط به مصر است که قدمت آن را مربوط به ۴۷۰۰ سال قبل از میلاد میدانند. در ناحیه بینالنهرین در نزدیکی شهر نینوا پایتخت امپراطوری آشور در ساحل شرقی رودخانه دجله در ۷۰۰ سال قبل از میلاد نیز کاشیسازی رواج داشته است.
مصریهای باستان، اولین کسانی بودند که کشف کردند کاشیهای رسی پخته شده در کوره محکمتر و در برابر آب مقاومتر هستند. بسیاری از تمدنهای باستان از کاشیهای مربعی کوچک پخته شده رسی برای تزیین در معماری استفاده میکردند.
ساختمانهای شهرهای قدیمی بینالنهرین با سفالینههای قرمز بدون لعاب و کاشیهای رنگارنگ نماکاری شده بودند. یونانیان و رومیان باستان از سرامیک در کف، سقف و حتی لولهکشی درون ساختمانها استفاده میکردند. چینیها از رس سفید رنگ به نام کائولین استفاده میکردند تا بتوانند سرامیکی مقاوم و سفید رنگی به نام چینی (Porcelain) تولید کنند. در اروپای قرون وسطی از کاشیها در کف کلیساها استفاده میشد. در سراسر قاره اروپا بیزاسنها به بهترین شکل از کاشیهای کوچک در مقیاسهای کوچک استفاده میکردند. آنها با استفاده از کاشی و شیشه و سنگ الگوهای موزاییکی پر مفهوم و زیبایی خلق کردهاند.
سرامیکهای ایرانی تحت تاثیر کاشیهای وارد شده از چین بودند این کاشیها که برای مقاصد تزیینی استفاده میشدند در سراسر آسیای جنوبی، آفریقای شمالی، اسپانیا و حتی اروپا نیز پخش گردید. از آنجا که هنر اسلامی از تخیلات انسانی سرچشمه میگرفت و در پیشرفت و توسعه دین اسلام تاثیر گذار بود صنعتگران به ارائه کاشیهای با رنگ روشن و مرصع یا بافت پیچیده روی آوردند.
کاشیهای لعابی پررنگ در الگوهای موزاییکهای بزرگ و تغییر رنگهای ظریف کنار هم چیده میشدند. صنعتگران مسلمان از اکسیدهای فلزی مانند قلع، مس، کبالت، منیزیم و آنتیمون برای لعاب کاشی استفاده میکردند که لعابی درخشندهتر و محکمتر حاصل مینمود.
در قرن پانزدهم کاشیهای با لعاب اکسید فلز در ایتالیا متداول شدند و بتدریج در صنعتگران شمال ایتالیا نفوذ کردند. مراکز تجاری مهم اروپایی به این موتیفهای محلی اهمیت دادند بطوریکه برخی از این کاشیها هنوز هم استفاده میشوند مانند کاشی دلفت (از دلفت هلند) و کاشی ماجولیکا (از مایورکای اسپانیا).
امروزه اغلب شرکتهای سازنده تجاری از روش پرس خاک (press dust) استفاده میکنند. ابتدا مخلوط مواد در شکل مورد نظر پرس شده و سپس لعاب زده میشود (ممکن است لعاب زده نشود) و سپس در کوره پخت میشود. برخی از صنعتگران ممکن است با پرس ملات یا با پهن کردن خمیر و قطع آن با استفاده از قالب همانند شیرینیپزها کاشیها را با شکل مورد نظر تولید کنند.
روش برش کاشی هر چه باشد نیاز به پخته شدن دارد تا سخت شود. خلوص رس، دفعات پختن و دمای کوره عواملی هستند که در تعیین قیمت و کیفیت کاشی تاثیر گذارند. دمای کوره از ۹۰۰ درجه فارنهایت تا ۲۵۰۰ درجه فارنهایت متغیر است. هر چه دمای کوره کمتر باشد تخلخل کاشی بیشتر بوده و لعاب نرمتر است. دمای بالاتر کاشی متراکمتر و لعاب محکمتری تولید میکند.
باستانشناسان در یافتهاند که بشر اولیه در حدود ۲۴۰۰۰ سال قبل از میلاد اقدام به ساخت سرامیک میکرده است. این سرامیکها در چکسلواکی یافت شدهاند و به شکل حیوانات و پیکره انسان، تخته صاف و توپ میباشد. این سرامیکها را از چربی حیوانات به همراه استخوان آنها و خاکستر استخوان و مقداری رس ریزدانه میساختند و بعد از شکل دادن آن را در دمایی در حدود ۵۰۰ تا ۸۰۰ درجه سانتیگراد در کورههای گنبدی شکل و یا به شکل نعل اسب پخت مینمودند. اما هنوز معلوم نیست این نوع از سرامیکها را به چه علتی میساختند. اولین ظروف سفالی مورد استفاده در ۹۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح ساخته میشد و برای نگهداری غذا و دانههای خوراکی مورد استفاده قرار میگرفت. ساخت شیشه نیز تقریباً هم زمان با سفال و در ۸۰۰۰ سال پیش در مصر آغاز شد بطوریکه در پخت سفال به علت حضور اکسید کلسیم به همراه شن، و سودا در نهایت به سفالهای لعابدار رنگی منجر شد.
کاشیکاری یکی از روشهای دلپذیر تزئین معماری در تمام سرزمینها علیالخصوص کشورهای اسلامی است. تحول و توسعه کاشیها از عناصر خارجی کوچک رنگی در نماهای آجری آغاز و به پوشش کامل بنا در آثار تاریخی قرون هشتم و نهم هجری انجامید. در سرزمینهای غرب جهان اسلام که بناها اساساً سنگی بود، کاشیهای درخشان رنگارنگ بر روی دیوارهای سنگی خاکستری ساختمانهای قرن دهم و یازدهم ترکیه، تأثیری کاملاً متفاوت اما همگون و پر احساس ایجاد میکردند.
تا دو قرن پس از ظهور اسلام در منطقه بینالنهرین شاهدی بر رواج صنعت کاشیکاری نداریم و تنها در این زمان یعنی اواسط قرن سوم هجری، هنر کاشیکاری احیا شده و رونقی مجدد یافت. در حفاریهای شهر سامرا، پایتخت عباسیان، بین سالهای ۸۳۶ تا ۸۸۳ میلادی بخشی از یک کاشی چهارگوش چندرنگ لعابدار که طرحی از یک پرنده را در بر داشته به دست آمده است. از جمله کاشیهایی که توسط سفالگران شهر سامرا تولید و به کشور تونس صادر میشد، میتوان به تعداد صد و پنجاه کاشی چهارگوش چند رنگ و لعابدار اشاره کرد که هنوز در اطراف بالاترین قسمت محراب مسجد جامع قیروان قابل مشاهدهاند. احتمالا بغداد، بصره و کوفه مراکز تولید محصولات سفالی در دوران عباسی بودهاند. صنعت سفالگری عراق در دهه پایانی قرن سوم هجری رو به افول گذاشت و تقلید از تولیدات وابسته به پایتخت در بخشهای زیادی از امپراتوری اسلامی مانند راقه در سوریه شمالی و نیشابور در شرق ایران ادامه یافت. در همین دوران، یک مرکز مهم ساخت کاشیهای لعابی در زمان خلفای فاطمی در فسطاط مصر تأسیس گردید.
کاشی زرین فام – قرن پنجم هجری – کاشان
کاشیهای هشتپر ستارهای و چلیپا- قرن هفتم هجری- امامزاده جعفر دامغان
نخستین نشانههای کاشیکاری بر سطوح معماری، به حدود سال ۴۵۰ ه.ق باز میگردد که نمونهای از آن بر مناره مسجد جامع دمشق به چشم میخورد. سطح این مناره با تزئینات هندسی و استفاده از تکنیک آجرکاری پوشش یافته، ولی محدوده کتیبهای آن با استفاده از کاشیهای فیروزهای لعابدار تزئین گردیده است.
شبستان گنبددار مسجد جامع قزوین (۵۰۹ ه.ق) شامل حاشیهای تزئینی از کاشیهای فیروزهای رنگ کوچک میباشد و از نخستین موارد شناخته شدهای است که استفاده از کاشی در تزئینات داخلی بنا را در ایران اسلامی به نمایش میگذارد. در قرن ششم هجری، کاشیهایی با لعابهای فیروزهای و لاجوردی با محبوبیتی روزافزون رو به رو گردیده و به صورت گسترده در کنار آجرهای بدون لعاب به کار گرفته شدند.
تا اوایل قرن هفتم هجری، ماده مورد استفاده برای ساخت کاشیها گل بود اما در قرن هشتم هجری، یک ماده دستساز که به عنوان خمیر سنگ یا خمیر چینی مشهور است، معمول گردید و در مصر و سوریه و ایران مورد استفاده قرار گرفت.
در دوره حکومت سلجوقیان و در دورهای پیش از آغاز قرن هفتم هجری، تولید کاشی توسعه خیره کنندهای یافت. مرکز اصلی تولید، شهر کاشان بود. تعداد بسیار زیادی از گونههای مختلف کاشی چه از نظر فرم و چه از نظر تکنیک ساخت، در این شهر تولید میشد. اشکالی همچون ستارههای هشتگوش و ششگوش، چلیپا و ششضلعی برای شکیل نمودن ازارههای درون ساختمانها با یکدیگر ترکیب میشدند. از کاشیهای لوحه مانند در فرمهای مربع یا مستطیل شکل و به صورت حاشیه و کتیبه در قسمت بالایی قاب ازارهها استفاده میشد. قالبریزی برخی از کاشیها به صورت برجسته انجام میشد در حالی که برخی دیگر مسطح بوده و تنها با رنگ تزئین میشدند. در این دوران از سه تکنیک لعاب تکرنگ، رنگآمیزی مینائی بر روی لعاب و رنگآمیزی زرینفام بر روی لعاب استفاده میشد.
تکنیک استفاده از لعاب تکرنگ،
ادامه کاربرد سنتهای پیشین بود اما در دوران حکومت سلجوقیان، بر گستره لعابهای رنگ شده، رنگهای کرم، آبی فیروزهای و آبی لاجوردی و کبالتی نیز افزوده گشت. ابوالقاسم عبدالله بن محمد بن علی بن ابی طاهر، مورخ دربار ایلخانیان و یکی از نوادگان خانواده مشهور سفالگر اهل کاشان به نام ابوطاهر، توضیحاتی را در خصوص برخی روشهای تولید کاشی، نگاشته است. وی واژه هفت رنگ را به تکنیک رنگآمیزی با مینا بر روی لعاب اطلاق کرد. این تکنیک در دوره بسیار کوتاهی بین اواسط قرن ششم تا اوایل قرن هفتم هجری از رواجی بسیار چشمگیر برخوردار بود.
لعاب زرینفام که ابوالقاسم آن را دو آتشه میخواند، رایجترین و معروفترین تکنیک در تزئینات کاشی بود. این تکنیک ابتدا در قرن دوم هجری در مصر برای تزئین شیشه مورد استفاده قرار میگرفت. مراحل کار به این شرح بوده که پس از به کارگیری لعاب سفید بر روی بدنه کاشی و پخت آن، کاشی با رنگدانههای حاوی مس و نقره رنگآمیزی میشده و مجدداً در کوره حرارت میدیده و در نهایت به صورت شیء درخشان فلز گونهای در میآمده است. با توجه به مطالعات پیکرهشناسی که بر روی نخستین کاشیهای معروف به زرینفام انجام گرفته و نیز از آنجایی که در این نوع از کاشیها بیشتر طرحهای پیکرهای استفاده میشده تا الگوهای گیاهی، میتوان گفت این نوع از کاشیها به ساختمانهای غیرمذهبی تعلق داشتهاند.
ویرانی حاصل از تهاجم اقوام مغول
ویرانی حاصل از تهاجم اقوام مغولدر اواسط قرن هفتم هجری، تنها مدت کوتاهی بر روند تولید کاشی تأثیر گذاشت و در واقع هیچ نوع کاشی از حدود سالهای ۶۵۴-۶۴۲ ه.ق بر جای نمانده است. پس از این سالها، حکام ایلخانی اقدام به ایجاد بناهای یادبود کرده و به مرمت نمونههای پیشین پرداختند. نتیجه چنین اقداماتی، احیای صنعت کاشیسازی بود. در این دوران، تکنیک مینایی از بین رفت و گونه دیگری از تزئین سفال که بعدها عنوان لاجوردینه را به خود گرفت، جانشین آن شد. در این تکنیک، قطعات قالبریزی شده با رنگهای سفید، لاجوردی و در موارد نادری فیروزهای، لعاب داده میشدند و پس از اضافه شدن رنگهای قرمز، سیاه یا قهوهای بر روی لعاب، برای بار دوم در کوره قرار داده میشدند.
در اوایل دوره ایلخانی، تکنیک زرینفام بر روی لعاب بدون هیچ رنگ افزودهای به کار برده میشد، لکن در ربع پایانی قرن هفتم، رنگهای لاجوردی و فیروزهای به میزان اندکی مورد استفاده قرار گرفتند. با نزدیک شدن به قرن هشتم هجری، آبی لاجوردی از رواج و محبوبیت بیشتری برخوردار شد و سرانجام تکنیک نقاشی زیر لعاب با استفاده از رنگهای آبی لاجوردی و اندک مایهای از رنگهای قرمز و سیاه، جایگزین نقاشی زرین فام شد که کاشیهای تولید شده با چنین تکنیکی معمولا با نام کاشیهای سلطانآباد شناخته میشوند. این تکنیک تا اواسط قرن هشتم مورد استفاده قرار میگرفت و پس از آن منسوخ شد.
این تکنیک برای نخستین بار در آغاز قرن هفتم هجری در آناتولی اقتباس شده و یک قرن بعد در ایران و آسیای مرکزی پدیدار شده است. این نوع از کاشیها برای ایجاد طرحی پیچیده در کنار یکدیگر چیده میشده و از آنها برای تزئین محرابها استفاده میشد. شیوه کار به این صورت بوده است که سفالهای لعاب داده شده را بر مبنای طرح اصلی میبریدند و سپس با در کنار هم قرار دادن آنها، طرح اصلی را میساختند. در دوره ایلخانیان برای نخستین بار این تکنیک مورد استفاده قرار گرفت؛ مانند آنچه که در مقبره امامزاده جعفر اصفهان (۷۲۶ ه.ق) به چشم میخورد؛ اما کاربرد وسیع آن در دوره میانی قرن نهم هجری رواج پیدا کرد. طیف وسیع و پیشرفتهای از کاشیهای معرق بر روی تعدادی از بناهای مهم یادبود این دوران دیده میشوند که به عنوان نمونه میتوان به مسجد گوهرشاد در مشهد، مدرسه آلغ بیک در سمرقند و مدرسه خرگرد اشاره کرد.
با توجه به وقتگیر بودن نصب کاشیهای معرق، در اواخر قرن نهم هجری تکنیک ارزانتر و سریعتری با نام هفترنگ، جایگزین آن شد. این تکنیک، ترکیب رنگهای مختلف و متعددی را بر روی کاشی ممکن ساخته بود. همچنین در چنین شیوهای، رنگها مجزا بوده و درون مرزهای یکدیگر نفوذ نمیکردند، زیرا توسط خطوط رنگینی مرکب از منگنز و روغن دنبه از یکدیگر جدا میشدند. در بسیاری از بناهای تیموریان شاهد رواج مجدد کاشیکاری به شیوه هفترنگ هستیم که به عنوان نمونه میتوان از مدرسه غیاثیه خردگرد که در سال ۸۴۶ ه.ق تکمیل شده یاد کرد.
مساجد و مدارس صفویه به طور کلی با پوششی از کاشیها در درون و بیرون بنا تزئین شدهاند. در حالیکه کاربرد کاشیهای معرق تداوم مییافت، شاهعباس که برای دیدن بناهای مذهبی کامل نشدهاش بیتاب بود، استفاده بیشتر از تکنیک سریع کاشی هفترنگ را تقویت کرد.
کاشی معرق- پنجره مشبک کاری مسجد شیخ لطفالله اصفهان
در عصر صفویه، کاشی هفترنگ در قصرهای اصفهان به نحوی گسترده مورد استفاده قرار گرفت و نصب کاشیهای چهارگوش درون قابهای بزرگ، منظرههایی بدیع همراه با عناصر پیکرهای و شخصیتهای مختلف، به وجود آورد.
در قرن دوازدهم هجری، با روی کار آمدن زندیه عمارتسازی در اندازههای جاهطلبانه به ویژه در شیراز، پایتخت زندیان، از سر گرفته شد و به همین دلیل، جنبش جدیدی در صنعت کاشیسازی پدید آمد. در این عصر، تصاویر کاشیها با نوعی رنگ جدید صورتی که در دوران حکمرانی قاجار نیز استفاده میشده، نقاشی میشدند.
صنعت کاشیسازی اسلامی در دورههایی از پورسلین تأثیرپذیرفتهاست. حاصلاینتأثیرات،ساختکاشیهاییبالعابسفیدوطرحهایآبیاست. اقتباسهنرمنداناسلامیازچینیهایآبی- سفیدقابلملاحظهاست. دراواسطقرننهمهجری،نقشمایههایچینیکاملادرنقشمایههایدوران اسلامی جذب شده و حاصل آن، پدیدار شدن یک سبک اسلامی- چینی دو رگه، دلپذیر و قابل قبول بود.
هنر کاشیکاری ترکیه تا حد زیادی تحت تأثیر سنتهای ایرانی قرار داشت. در قرن نهم هجری
(تا سال ۸۷۵ ه.ق) هنرمندان تبریزی با انگیزه اشتغال به فعالیت در ترکیه میپرداختند. در قرن دهم هجری، ایزنیک مرکز تولید ظروف سفالی و کاشی در ترکیه محسوب میشد. یک رنگ قرمز درخشان جدید و یک دوغاب غنیشده از آهن به صورت ضخیم غیرقابل نفوذ به زیر لعاب، به کار گرفته میشده که از ویژگیهای کاشی ایزنیک به شمار میآمد. یک سبک برگدار زیبا با طراحیهای واقعی از گلهای لاله، سنبل و میخک نیز بر روی کاشیها، منسوجات، جلدسازی و سایر هنرهای ترکیه قرن دهم مورد استفاده قرار گرفتند. اما پس از قرن یازدهم هجری، کیفیت کاشی ایزنیکی رو به افول گذاشت و از این دوران به بعد، ساخت کاشی در شهر کوتاهایا در مرز فلات آناتولی ادامه یافت.
ساخت کاشی در سوریه نیز صورت میگرفته است. سفالگران دمشقی در قرن نهم هجری کاشیهای سفید- آبی تولید میکردند اما یک قرن بعد طرح کاشیهای سوریهای بازتاب کاشیهای ایزنیک بود. کاشیهای سوریه در رنگهای سبز روشن، فیروزهای و ارغوانی تیره خاصی در زیر لعاب نقاشی شدهاند. بهترین دوره برای کاشیسازان دمشق، قرن دهم هجری است. پس از آن، گرچه تولید کاشی تا قرن سیزدهم ادامه یافت اما کیفیت آن کاهش یافت و طرحهای کاشیهای سوریه یک دست شد.
۳- تاریخچه کاشی در ایران
در بازار کار ایران کاشی به قطعه سنگ مصنوعی گفته میشود که طول و عرض آن مختلف بوده و ضخامت آن چند میلیمتر و یک روی آن دارای سطحی شیشهای بوده و کاملا صاف و صیقلی است، به همین علت به راحتی قابل تمیز کردن است و اغلب در محلهایی از ساختمان مورد استفاده قرار میگیرد که امکان رشد میکروب بیشتر بوده و در نتیجه احتیاج به نظافت بیشتر دارد؛ مانند حمامها، توالتها، آشپزخانهها و آبریزگاههای عمومی و غیره.
صنعت کاشیسازی در ایران سابقه طولانی دارد، حتی در دوران قبل از اسلام و حتی قبل از میلاد نیز در ایران رواج داشته، به طوری که نمونههایی از صنعت کاشیکاری ایران در شوش که مربوط به کاخ هخامنشیان است پیدا شده که قدمت آن مربوط به ۴۰۰ سال قبل از میلاد است که به وسیله باستانشناسان فرانسوی به فرانسه برده شد و اکنون در موزههای فرانسه موجود است. صنعت کاشیسازی بعد از اسلا م نیز در ایران رواج داشت و کم و بیش راه ترقی خود را طی میکرد و در دوران صفویه این هنر به اوج ترقی خود رسید به طوری که هنوز هم کاشیکاریهایی که در زمان شاه عباس در اصفهان انجام شده از لحاظ زیبایی و ثبات رنگ بینظیر است. نمونه این کاشیکاری در مسجد شیخ لطفاله در اصفهان موجود است و زیباترین معرقکاری دنیا است ولی این صنعت بعد از آن تاریخ رفته رفته سیر نزولی طی کرد، مخصوصاً در دوران قاجاریه و همینطور تا حدود سالهای ۱۳۳۰ صنعت کاشیسازی به کلی در ایران از بین رفت و کاشیهای ما منحصر شد به قطعه آجری لعابدار نامرغوب که ضخامت آن در حدود ۱۲ تا ۱۵ میلیمتر و دارای ابعادی ناگونیا بود که در اثر کوچکترین حرارت لعاب روی آن ترک خورده و منظرهای ناخوشایند داشت. از این سال به بعد رفته رفته صنعتگران ایرانی به فکر احیای این صنعت دیرینه افتادند و تا سال ۱۳۴۲ این صنعت با تشکیل اتحادیههای کاشیسازی رو به ترقی رفت و در این موقع ضخامت کاشیهای ساخت ایران در حدود ۷ میلیمتر و ابعاد آن قدری گونیاتر و محصولی به مراتب تمیزتر و قابل استفادهتر از سابق به بازار عرضه شد و رفته رفته میرفت تا این صنعت در ایران پا گرفته و به عظمت دوران قبل نزدیک شود ولی در همین موقع چند کارخانه تمام اتوماتیک خارجی که محصولی بهتر و تمیزتر و همچنین در ابتدا ارزانتر از محصولات قبلی ایرانی داشتند به بازار کاشی ایران وارد شدند، در آن زمان صنعتگران ما از لحاظ اقتصادی یارای مقاومت در مقابل این کارخانهها را نداشته و به طور کلی از بین رفتند و صنعت کاشی ما منحصر به محصولات این کارخانهها که مواد اولیه و ماشینآلات آن بطور کامل از خارج به ایران وارد شده بود، گردید.
به طور کلی تولید و رشد صنعت سرامیک ایران را میتوان به چهار دوره کاملا مجزا تقسیمبندی کرد.
• دوره اول از سال ۱۳۳۸ تا سال ۱۳۵۷:
سیاستگذاریهای صنعتی قبل از انقلاب در قالب برنامههای ۵ ساله توسعه و به موازات آن ایجاد زیرساختهای لازم در ابتدای دهه ۳۰ به گونهای شکل گرفت که سرمایههای حاصل از بخش تجاری کشور به مسیر ایجاد واحدهای کوچک و بزرگ صنعتی و تولید هدایت شود. در بخش صنعت کاشی و سرامیک ایران نیز مشاهده میشود که موسسان و سرمایهگذارانی که برای اولین بار اقدام به احداث کارخانه کاشی نمودهاند دارای پایگاه بازاری بوده و طبیعتا سرمایه حاصله نیز منشاء تجاری داشته است. سرمایهگذاری و احداث واحدهای اولیه کاشی و سرامیک براساس شرایط و امکانات ذیل صورت گرفت.
• دوره دوم از سال ۵۸ تا ۱۳۶۸:
مزیت نسبی مستتر در بسیاری از پارامترهای تولید مانند مواد اولیه، انرژی، نیروی کار و غیره. تحولاتاجتماعیوتغییراتالگویتولیدومصرفدرصنعتساختمانوگرایشبهاستفادهازمصالحبرتر در سالهای پایانی دهه ۴۰ و شروع دهه ۵۰ خصوصاً در اقلامی مانند کاشی و سرامیک نیز تغییر یافت و گرایش به مصرف کالای لوکس خارجی پیدا کرد. به همین دلیل علاوه بر تولید داخلی، سالانه یک تا ۱/۵ میلیون مترمربع کاشی از کشورهای ایتالیا و اسپانیا وارد کشور میگردید اما شرایط تولید داخلی و بازار رقابتی به گونهای تنظیم شده بود که این میزان واردات نه تنها هیچگونه اثر سوء بر تولید داخلی نداشت، بلکه به لحاظ کیفیت و تنوع طرحهای کاشی وارداتی، زمینه برای ارتقای سطح کیفی محصولات داخلی نیز فراهم میشد.
با پشت سر گذاشتن التهابات ناشی از انقلاب و تثبیت نظام جدید سیاستگذاریهای صنعتی کشور براساس رویکرد خودکفایی در تولید به جای واردات شکل گرفت. تاثیر این سیاستگذاری در صنعت کاشی کشور در احداث واحدهای جدید و توسعه کارخانههای احداث شده قبل از انقلاب نمایان شد. در سال ۱۳۶۵ با نظارت وزارت صنایع با خرید انبوه برای تعداد ده واحد تولید کاشی شامل چهار واحد کاشی کف هر یک با ظرفیت اولیه ۷۵۰ هزار مترمربع و ۶ واحد کاشی دیوار هر یک با ظرفیت اولیه ۵/۱ میلیون مترمربع گشایش اعتبار شد. ماشینآلات کارخانههای مذکور از سال ۶۶ تدریجاً وارد کشور گردید و اولین واحد در سال ۱۳۷۲ و بقیه آنها تدریجاً تا سال ۱۳۷۵ به بهرهبرداری رسیدند. در این زمان مجموع ظرفیت تولید کاشی و سرامیک ایران به حدود ۲۰ میلیون متر مربع رسید. این موضوع نشاندهنده عزم راسخ سیاستگذاران صنعتی کشور و مسوولان به تحقق رویکرد خودکفایی و تولید جایگزین واردات بوده است. در ادامه به دلیل محدودیتهای ارزی و همچنین ارتقاء کیفیت تولیدات کاشی و سرامیک کشور به سطح مطلوب، که همانا تامین نسبی نیازهای داخلی بود، محدودیتهای تعرفهای برقرار و ورود کاشی و سرامیک عملاً متوقف شد.
• دوره سوم از سال ۶۸ تا ۷۹:
در این دوره به دلیل پایان یافتن جنگ و تثبیت شرایط داخلی و رونق گرفتن صنایع خصوصاً ساختمانی و نیاز روزافزون به مصالح ساختمانی از جمله کاشی و سرامیک، روند سرمایهگذاری و رشد صنعت کاشی و سرامیک با شتاب بیشتری ادامه یافت و با ورود تدریجی محصولات واحدهای جدید الاحداث به بازار داخلی و تامین کامل نیازهای بازار، بخشی از آن نیز روانه بازارهای بینالمللی شد. متوسط رشد سالانه از سال ۵۸ تا پایان ۷۹
(به مدت ۲۰ سال) حدوداً معادل ۲/۸ درصد میباشد که این درصد رشد دقیقا براساس پارامترهایی مانند رشد جمعیت و رشد اقتصادی کشور بوده است.